آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی

ساخت وبلاگ

خبری ازت نبود و خیلی بی تاب تو بودم
اومدم سراغت اما پر گریه شد وجودم
خیلی دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم
نمیدونم چرا اینجا یا اصلا چم شده بازم
اون همه قول و قرارو اومدم یادت بیارم
اما انگار دیگه راهی واسه برگشتن ندارم
اینجا گل بارونه امشب، چقد این فضا غریبه
چرا من هیچی نمیگم؟ چرا میخندم؟ عجیبه
آخه مجبورم بخندم کسی اشکامو نبینه
حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه
به نظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم
آرزوم بود که من امشب پیش تو وایساده باشم
چه لباسای قشنگی، بت میاد چقد عزیزم
تو میخندی و من از دور دارم اشکامو میریزم
خوش سلیقه هم که بودی، آره بهتر از من اونه
سر تره ازم میدونم، اون که میخواستی همونه
تازه فهمیدم حسودم، دست تو تو دست اونه
ای خدا انگاری اونم نقطه ضعفمو میدونه
حالا تو دست تو حلقست، دست اون حلقه تو دستات
یا من اشتباه میبینم یا دروغ بود همه حرفات
بله رو بگو گل من، تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی
حالا هر دو حلقه داریم، تو تو دستت من تو چشمام
تو زدی، من اما موندم، زیر قولت، روی حرفام
برو خوشبخت شی عزیزم تو ازم خیری ندیدی
آرزوم بود که ببینم تو تو رختای سفیدی
بله رو بگ وگل من، بگو و شرشو بکن
منو زندگی بی تو، باورم نمیشه اصلا
داره سردم میشه کم کم، خیسه از اشکام لباسم
همه گریه هامو کردم، اشکیم نمونده واسم
میزنم بیرون از اینجا، بله رو میگی نباشم
میرم اون بیرون یه گوشه دست به دامن خدا شم
بله رو گفتی تموم شد، دیگه این آخر کاره
هی میخوام بگم مبارک ولی بغضم نمیزاره
هق هقم تبریک من بود، من واسه تو گریه کردم
قطره قطره های اشکو به تو امشب هدیه کردم
امشب تو جشنت عزیزم، نمیدونی چی کشیدم
اما کاش اشکام نبودن، تورو واضح تر میدیدم
دیگه چشمام نمیبینه، دستمم نمینویسه
دلخوشیم همین یه نامست، گرچه اینم خیس خیسه
آخرین جمله ی نامم، اینه از ته وجودم
برو خوشبخت شی عزیزم، خیلی عاشق تو بودم

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۵ساعت 19:7  توسط yamin@yas  | 
اگه میگم مواظب خودت باش.....یعنی..........
ما را در سایت اگه میگم مواظب خودت باش.....یعنی....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yaskhoshkideho بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 20:45